وانشات من‌و‌تو تا ابد | me and you forever #5

part 5

[وقتی رسیدم زیاد شلوغ نبود، نشستم رو صندلی جلوی ساقی دو پیک تکیلا خوردم، یه کوچولو سرم گیج رفت، یکم شلوغ تر شد، یه پسر هی نگام میکرد و میخندید اما برام مهم نبود تا وقتی که اومد پیشم]
Jk:
[ساعت ۱۱ اینا بود منو تهیونگ باهم رفتیم کلاب، ساعت ۱۱ تا ۱ اوج شلوغی کلاب بود و ماهم رفتیم، داشتیم میرقصیدیم و میخوردیم، یه دختر اومد پیشم و باهام رقصید یکم فاصله گرفتم اما بازم اومد نزدیک، از بین آدما و شلوغی خارج شدم، خواستم برم پیش ساقی که ا.ت و دیدم، داشت با یه پسره حرف میزد، منم با همون دختره رفتم پیش ا.ت و اون پسره]

#من‌وتوتاابد
#فایتینگ
#رمان_جونگکوک
دیدگاه ها (۰)

وانشات من‌و‌تو تا ابد | me and you forever #6

وانشات من‌و‌تو تا ابد | me and you forever #7

وانشات من‌و‌تو تا ابد | me and you forever #4

وانشات من‌و‌تو تا ابد | me and you forever #3

پارت ۷۲ فیک ازدواج مافیایی

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

"سرنوشت "p,18...ویو کوک ۵ ساعت بعد ساعت ۱ ظهر *.ا/ت روی صندل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط